ID | Deutsch | Persisch | Status | B | Ü |
---|---|---|---|---|---|
1 | a- | یک پیشوند برای منفی کردن برخی صفات | - | anormal, asozial, atypisch | غیرعادی یا غیرطبیعی ، ضداجتماع بشری یا زیان آور برای جامعه ، نامعمول |
2 | abendlich | شبانه ، مخصوص و مربوط به شب ، سر شب | - | Wir lieben die abendliche Ruhe auf der Terrasse | ما عاشق این آرامش سرشب یا شبانه ی روی تراس هستیم |
3 | abhängig (von + D) | وابسته ، تابع ، غير مستقل | unabhängig, frei | Ich bin finanziell von meinen Eltern abhängig | من از نظر مالی وابسته به والدینم هستم |
4 | absehbar | قابل چشم پوشى قابل رؤيت ، قابل پيش بينى | unabsehbar | Die politische Entwicklung ist nicht absehbar | رشد و تکامل سیاسی قابل پیش بینی نیست |
5 | absichtlich | مخصوصاً ، عمداً ، با منظور و نه سهواً | ungekünstelt, unabsichtigt | Das habe ich wirklich nicht absichtlich gemacht | من واقعاً آنرا از عمد یا مخصوصاً انجام ندادم |
6 | absolut = vollkommen | مطلق ، كامل ، تمام عيار كامل ، حتمى به هيچ عنوان ، ابداً ، اصلاً | ziemlich, unklar | Du hast absolut recht | تو کاملاً حق داری ، کاملاً حق باتوست |
7 | absurd = unsinnig | بى معنى ، نامربوط ، مزخرف ، بيهوده ، نا معقول | diskretion, weise voraussicht, klugheit | Dein Vorwurf ist völlig absurd | اعتراض تو کاملاً بی معنی و نامربوط است |
8 | abweisend | بی مهر ، سرد | - | Warum bist du so abweisend zu ihm? -- Seine Gattin empfängt die neue Pflegerin mürrisch und abweisend. | چرا تو با او ( مذکر ) انقدر سرد یا بی مهر هستی؟ -- همسر او از پرستار جدید یا ترشرویی و سردی استقبال میکند |
9 | abwesend | غايب ، نداشتن حضور حواس پرت ، بى توجه به موضوع مورد بحث | anwesend | Ist jemand abwesend? fehlt jemand? | کسی غایب هست؟ کسی جا مانده است؟ |
10 | ähnlich (+D) | مشابه ، شبيه همانند | unähnlich | Deine Schwester sieht dir sehr ähnlich. Das sieht ihm ähnlich | خواهرت خیلی شبیه به تو است. این یا اون خیلی شبیه به او ( مذکر ) است |
برای تماشای مثال ها و امکانات بیشتر لطفا نرم افزار آلمانی را دانلود کنید
لطفا توجه داشته باشید: به زودی و پس از تکمیل شدن نرم افزار اطلاع رسانی خواهد شد