Wort der Nacht لغت ِ شب zwingen
zwingen یک فعل می باشد
به زور وادار كردن ، مجبور كردن ، ناچار كردن
گذشته ساده : zwangen
گذشته کامل : haben gezwungen
Jemanden zwingen, etwas zu tun
کسی را مجبور به انجام کاری کردن
Jemanden zu einem Geständnis zwingen
کسی را به یک اقرار یا اعتراف مجبور کردن
Jemanden zum Rücktritt zwingen
کسی را به استعفا مجبور کردن
Das Flugzeug wurde zum Landen gezwungen
هواپیما مجبور به فرود شد.
Du musst nicht gehen, es zwingt dich niemand
کسی تو را مجبور به رفتن نکرده است!
sich zwingen
خود را مجبور به انجام کاری کردن
Du musst dich zwingen, etwas mehr zu essen
باید خودت رو وادار به خوردن بیشتر غذا کنی
Er wird diese Arbeit schon zwingen
او ناچار به انجام آن کار خواهد شد.
Du kannst mich nicht dazu zwingen
تو نمی توانی منرا مجبور به انجام آن کنی
Sie zwangen die Gefangenen in einen engen Raum
آنها مجبور بودند در یک اتاق تنگ زندانی باشند.
.
Er wollte mich zweingen, den Vertrag zu unterschreiben
او می خواست مرا مجبور کند ، آن قرار داد را امضاء کنم.