Wort der Nacht لغت ِ شب zahm
zahm یک صفت می باشد
رام ، اهلی ، رام شده ، دست آموز ، مطیع ، تسلیم ، فرمانبردار ، سر به راه ، نرم ، ملایم ، آرام
An Menschen gewöhnt, friedlich
به انسان ها عادت کردن ، آرام و ساکت
.
Keine Angst! Die Pferde sind ganz zahm
ترس به دلت راه نده ، آن اسب ها کاملا اهلی هستند.
نترس ، آن اسب ها کاملا رام هستند.
Er ist zahm, du darfst ihn streicheln
او رام است ، تو اجازه داری او را نوازش کنی
Heute ist mein Sohn überaus zahm
امروز پسرم بیش از اندازه آرام است
Ein zahmes Reh
یک گوزن اهلی ، یک آهو رام
Die Eichhörnchen im Park sind ganz zahm
سنجاب ها در آن پارک کاملا اهلی هستند.
Ich gebe dir das zahmste unserer Pferde
من اهلی ترین اسب هایمان را به تو میدهم.
Der Ziegenbock ist ganz zahm
آن بز کاملا اهلی است.
Eine sehr zahme Kritik
یک انتقاد خیلی ملایم
یک نقد خیلی ملایم
موفق باشید. ?
Viel Erfolg ?